.ღکمپ عشق..

ღکـمـــــپ عشـــــقღ

CampLove.tk

"عشق" را میتوان در "دستان خسته ی "پدر" و تو چشمای
نگران "مادر "دید ، نه در دستان یک "غریبه"..

"مادرم "راست می گفت که...
منتظر "هیچ دستی" در هیچ جای "دنیا"نباش ، "اشکهایت" را با دستهای
خودت "پاک کن "همه "رهگذرند".

نظرات شما عزیزان:

maedeh

ساعت20:44---8 خرداد 1392

- [ایمیل]

خوب مادرا تجربشون بیشتره.میدونن تو این دنیا گرگا فراوونن.

دله ما هم که مثل همیشه کباب.

پاسخ:مرسی

maedeh

ساعت20:22---8 خرداد 1392

- [ایمیل]

اینم مثل اونا عالی بود.خودت مینویسی؟اگه اره باید بگم خیلی با احساس و قشنگ مینویسی.

Zahra

ساعت12:28---14 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده . . .

پنجره را باز نکن ، امروز دلم می خواهد غمگین باشم

Zahra

ساعت18:39---13 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

سلام داداشی خوبی الان یه پست جدید گذاشتم درمورد روز مادر .
یادته یه پستی گذاشته بودم ز مثل زندگی میخوام اون تا آخر پست اولم باشه ولی الان که پست جدید گذاشتم اون اومده اول باید چیکار کنم؟؟؟؟؟
که تا آخر ز مثل زندگی پست اولم باشه؟؟؟؟

Zahra

ساعت17:45---13 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

غــَمگـــیــنــَـمْ ...

وَقـتــــےْ هــَمـِـہ ےِ جـــُـفـْـت هــآ ...

تـَــنــهــآیــیــَـمْ رآ بــِـہ رُخــَـمْ مـــےْ ڪـشــَـنـבْ ...

حـــَــتــّــے جــــورآبــــــْـ هــآیــَـمْ (!)

Zahra

ساعت11:34---10 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

فرهاد اگر مرد بود

دل می کند...

کوه کندن که کاری ندارد!!

Zahra

ساعت14:44---9 ارديبهشت 1392

داداشی درست شد خیلی ترسیده بودم که نکنه درست نشه .
رمزو عوض میکنم بعد بهت میدمش

Zahra

ساعت11:47---9 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

اگه نیمه ی گمشدتو پیدا نکردی زیاد مهم نیست …

درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه ی پیدا شدتو گم کنی

Zahra

ساعت22:11---8 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

مادرم مرا ببخش ...درد بدنم بهانه بود.

کسی رهایم کرد ...که صدای بلند گریه ام

اشکت را در آورد...

ازترس اشکهای توست که هنوز زنده ام.

Zahra

ساعت14:41---7 ارديبهشت 1392

[وب سایت]

کنار پنجره ی عمرت نشستی و برگهای زرد...
.
.
.
.
.
آپــــــــــــــــــــــم

منا

ساعت13:26---30 فروردين 1392

[وب سایت]

בوستـــ בآشتَنـــ یَعنــــﮯ:

اونـﮯ کِـﮧ اَگِـﮧ صَــــــב בَفعِـﮧ هَمـــ نآرآحَتِــــشـــ کٌنـﮯ

هَربآر میـــــــگِـﮧ اینـــ בَفعـِﮧ آخَریـِﮧ کِـﮧ مـﮯ بَخشَــــــمِتـــ

و بآزَمـــ بآ اَخـــــمـــ میآב توﮮ بَغَــــــلِتــــ...

Zahra

ساعت13:51---27 فروردين 1392

[وب سایت]

در دفتر مشقم نوشتم عشق زیباست، معلم دفترم را دید و گفت: این رویاست.
گفتم از عشق چه میدانی؟
گفت:درد عشق ، عاشق همیشه تنهاست

-------------------------------------------

روزی خواهیم فهمید از زندگی چیزی نداریم جز خاطراتی که رهایمان نمی کنند.

----------------------------------------

خدای خوبم هرگز کسی را به آنکس که قسمتش نیست عادت نده !
که دل کندن از او مرگ است

---------------------------------------------

به دنیا گفتم با وفا کیست؟
گفت: آنکس که به یاد توست ، نه آنکس که کنار توست.

---------------------------------------

جدیدا اسم خیانت شده یه اشتباه...
که باید ببخشی و فراموش کنی وگرنه محکوم میشوی به کینه ای بودن

-----------------------------------------
پست ترین آدما کسایی هستن که به دست گذاشتن روی نقطه ضعف
دیگران بگن شوخی...

-----------------------------------
گریه شاید زبان ضعف باشد ، شاید کودکانه ، شاید بی غرور
اما هر وقت گونه هایم خیس میشود می فهم نه ضعیفم ، نه کودکم
بلکه پراحساسم...

-----------------------------------------
تازگیا هرکی می گه دوست دارم ، خندم می گیره !
بی اراده می گم تو دیگه چی میخوای؟

------------------------------------------
پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت:
چسب زخم نمی خواهید؟ پنج تا صد تومن
آهـــی کشیدم و با خود گفتم : تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم ،
نه زخمهای من خوب میشود ونه زخمهای تو...

----------------------------------------------

تاحالا دقت کردی وقتی می خندی همه میگن به چی می خندی بگو ماهم بخندیم.
اما وقتی غصه می خوری کسی نمیگه چرا غصه میخوری ، بگو ما هم بخوریم.

-------------------------------------------

گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بصورتم میزند ...
ومن هم دوست داشتم بدون توجه به چتری که بالای سرت می گرفتی!

--------------------------------------------
چه عاشقانه نوشت شریعتی که :
من تورا دوست دارم و تو دیگری را ، ودیگری دیگری را...
ودر این میان همه تنهاییم!!!

--------------------------------------------

فراموشم نکن شاید سالها بعد درگذر از جاده ها بی تفاوت
از کنارم بگذری و با خود بگویی آن غریبه چقد شبیه خاطراتم بود.

------------------------------------------

مادرم راست می گفت که...
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش ، اشکهایت را با دستهای
خودت پاک کن همه رهگذرند.

--------------------------------------------

بر آنچه گذشت آنچه گذشت ، آنچه نشد ،
آنچه ریخت حسرت مخور !
زندگی اگه آسان بود با گریه شروع نمی شد !!!

-----------------------------------

پنجره را باز کن و از این هوای مطبوع
بارانی لذت ببر ، خوشبختانه باران ارث پدر
هیچکس نیست !!!

--------------------------------------

عشق را میتوان در دستان خسته ی پدر و تو چشمای
نگران مادر دید ، نه در دستان یک غریبه...